خلافت آدم
- Parent Category: کلیات اقبال - فارسی
- Hits: 8225
- Print , Email
در دو عالم ھر کجا آثار عشق
ابن آدم سری از اسرار عشق
سر عشق از عالم ارحام نیست
او ز سام و حام و روم و شام نیست
کوکب بی شرق و غرب و بی غروب
در مدارش نی شمال و نی جنوب
حرف انی جاعل تقدیر او
از زمین تا آسمان تفسیر او
مرگ و قبر و حشر و نشر احوال اوست
نور و نار آن جہان اعمال اوست
او امام و او صلوت و او حرم
او مداد و او کتاب و او قلم
خردہ خردہ غیب او گردد حضور
نی حدود او را نہ ملکش را ثغور
از وجودش اعتبار ممکنات
اعتدال او عیار ممکنات
من چہ گویم از یم بی ساحلش
غرق اعصار و دہور اندر دلش
آنچہ در آدم بگنجد عالم است
آنچہ در عالم نگنجد آدم است
آشکارا مہر و مہ از جلوتش
نیست رہ جبریل را در خلوتش
برتر از گردون مقام آدم است
اصل تہذیب احترام آدم است
زندگی ای زندہ دل دانی کہ چیست
عشق یک بین در تماشای دوئی است
مرد و زن وابستۂ یکدیگرند
کائنات شوق را صورتگرند
زن نگہدارندۂ نار حیات
فطرت او لوح اسرار حیات
آتش ما را بجان خود زند
جوہر او خاک را آدم کند
در ضمیرش ممکنات زندگی
از تب و تابش ثبات زندگی
شعلہ ئی کز وی شرر ہا در گسست
جان و تن بی سوز او صورت نبست
ارج ما از ارجمندیھای او
ما ہمہ از نقشبندیھای او
حق ترا داد است اگر تاب نظر
پاک شو قدسیت او را نگر
ای ز دینت عصر حاضر بردہ تاب
فاش گویم با تو اسرار حجاب
ذوق تخلیق آتشی اندر بدن
از فروغ او فروغ انجمن
ہر کہ بردارد ازین آتش نصیب
سوز و ساز خویش را گردد رقیب
ہر زمان بر نقش خود بندد نظر
تا نگیرد لوح او نقش دگر
مصطفی اندر حرا خلوت گزید
مدتی جز خویشتن کس را ندید
نقش ما را در دل او ریختند
ملتی از خلوتش انگیختند
می توانی منکر یزدان شدن
منکر از شأن نبی نتوان شدن
گرچہ داری جان روشن چون کلیم
ہست افکار تو بی خلوت عقیم
از کم آمیزی تخیل زندہ تر
زندہ تر جویندہ تر یابندہ تر
علم و ہم شوق از مقامات حیات
ہر دو می گیرد نصیب از واردات
علم از تحقیق لذت می برد
عشق از تخلیق لذت می برد
صاحب تحقیق را جلوت عزیز
صاحب تخلیق را خلوت عزیز
چشم موسی خواست دیدار وجود
این ہمہ از لذت تحقیق بود
لن ترانے نکتہ ہا دارد رقیق
اندکے گم شو درین بحر عمیق
ہر کجا بی پردہ آثار حیات
چشمہ زارش در ضمیر کائنات
در نگر ہنگامۂ آفاق را
زحمت جلوت مدہ خلاق را
حفظ ہر نقش آفرین از خلوت است
خاتم او را نگین از خلوت است