Menu

A+ A A-

خرابات فرنگ

 

دوش رفتم بہ تماشای خرابات فرنگ
شوخ گفتاری رندی دلم از دست ربود
گفت این نیست کلیسا کہ بیابی در وی
صحبت دخترک زہرہ وش و نای و سرود
این خرابات فرنگ است و ز تأثیر میش
آنچہ مذموم شمارند ، نماید محمود
نیک و بد را بہ ترازوی دگر سنجیدیم
چشمہ ئی داشت ترازوی نصاری و یہود
خوب ، زشت است اگر پنجۂ گیرات شکست
زشت ، خوب است اگر تاب و توان تو فزود
تو اگر در نگری جز بہ ریا نیست حیات
ہر کہ اندر گرو صدق و صفا بود نبود
دعوی صدق و صفا پردۂ ناموس ریاست
پیر ما گفت مس از سیم بباید اندود
فاش گفتم بتو اسرار نہانخانۂ زیست
بہ کسے باز مگو تا کہ بیابی مقصود


Dervish Designs Online

IQBAL DEMYSTIFIED - Andriod and iOS