Logo

از نوا بر من قیامت رفت و کس آگاہ نیست


از نوا بر من قیامت رفت و کس آگاہ نیست
پیش محفل جز بم و زیر و مقام و راہ نیست
در نھادم عشق با فکر بلند آمیختند
ناتمام جاودانم کار من چون ماہ نیست
لب فروبند از فغان در ساز با درد فراق
عشق تا آہی کشد از جذب خویش آگاہ نیست
شعلہ ئی میباش و خاشاکی کہ پیش آید بسوز
خاکیان را در حریم زندگانی راہ نیست
جرہ شاہینی بمرغان سرا صحبت مگیر
خیز و بال و پر گشا پرواز تو کوتاہ نیست
کرم شب تاب است شاعر در شبستان وجود
در پر و بالش فروغی گاہ ہست و گاہ نیست
در غزل اقبال احوال خودی را فاش گفت
زانکہ این نو کافر از آئین دیر آگاہ نیست

Website Version 4.0 | Copyright © 2009-2016 International Iqbal Society (formerly DISNA). All rights reserved.