حکمت فرعونی
- Parent Category: کلیات اقبال - فارسی
- Hits: 6551
حکمت ارباب دین کردم عیان
حکمت ارباب کین را ہم بدان
حکمت ارباب کین مکر است و فن
مکر و فن تخریب جان ، تعمیر تن
حکمتی از بند دین آزادہ ئی
از مقام شوق دور افتادہ ئی
مکتب از تدبیر او گیرد نظام
تا بکام خواجہ اندیشد غلام
شیخ ملت با حدیث دلنشین
بر مراد او کند تجدید دین
از دم او وحدت قومی دو نیم
کس حریفش نیست جز چوب کلیم
وای قومی کشتۂ تدبیر غیر
کار او تخریب خود تعمیر غیر
می شود در علم و فن صاحب نظر
از وجود خود نگردد با خبر
نقش حق را از نگین خود سترد
در ضمیرش آرزوہا زاد و مرد
بی نصیب آمد ز اولاد غیور
جان بتن چون مردہ ئی در خاک گور
از حیا بیگانہ پیران کہن
نوجوانان چون زنان مشغول تن
در دل شان آرزوہا بی ثبات
مردہ زایند از بطون امہات
دختران او بزلف خود اسیر
شوخ چشم و خود نما و خردہ گیر
ساختہ پرداختہ دل باختہ
ابروان مثل دو تیغ آختہ
ساعد سیمین شان عیش نظر
سینۂ ماہی بموج اندر نگر
ملتی خاکستر او بی شرر
صبح او از شام او تاریکتر
ہر زمان اندر تلاش ساز و برگ
کار او فکر معاش و ترس مرگ
منعمان او بخیل و عیش دوست
غافل از مغزاند و اندر بند پوست
قوت فرمانروا معبود او
در زیان دین و ایمان سود او
از حد امروز خود بیرون نجست
روزگارش نقش یک فردا نبست
از نیاکان دفتری اندر بغل
الامان از گفتہ ہای بے عمل
دین او عہد وفا بستن بغیر
یعنی از خشت حرم تعمیر دیر
آہ قومی دل ز حق پرداختہ
مرد و مرگ خویش را نشناختہ