Logo

موج را از سینۂ دریا گسستن میتوان

 

موج را از سینۂ دریا گسستن میتوان
بحر بی پایان بہ جوی خویش بستن میتوان
از نوائی میتوان یک شہر دل در خون نشاند
یک چمن گل از نسیمی سینہ خستن میتوان
می توان جبریل را گنجشک دست آموز کرد
شہپرش با موی آتش دیدہ بستن میتوان
ای سکندر سلطنت نازکتر از جام جم است
یک جہان آئینہ از سنگی شکستن میتوان
گر بخود محکم شوی سیل بلا انگیز چیست
مثل گوھر در دل دریا نشستن میتوان
من فقیرم بی نیازم مشربم این است و بس
مومیائی خواستن نتوان ، شکستن میتوان


Website Version 4.0 | Copyright © 2009-2016 International Iqbal Society (formerly DISNA). All rights reserved.